آسمان نیلی

 

گاهی این قدر درگیری که نمیدونی چکار میکنی

گاهی اینقدر خالی از حرف و تکراری که خودتو فراموش میکنی

گاهی قدم هاتو میشماریو با خودت میگی دارم کجای این  کرانه بیکران را طی میکنم

گاهی مبهم و مبهوت از هیچ و پوچ ذهنت پر از ناگفته ها و نشنیده ها میشه

آره آره ما ادما همه درگیر این معضلاتیم افکاری که نمیدونیم باید بهشون فکر کنیم با نه...؟

همیشه نمیشه همه حرفها رو زد.

حتی نمیشه همه حرفا رو شنید.

نمیشه همه حرفها رو نوشت.

گاهی نمیگم گاهی نمیخوام بشنوم چون نمیتونم.

گاهی نگاه ها همه چیز رو معنی میکنند نیازی به گفتن ها و شنیدن ها نیست.

 

 

 

 

نوشته شده در دو شنبه 7 ارديبهشت 1398برچسب:,ساعت 11:52 PM توسط نازی| |

ساده ام من از همه رنگ وریا                   خالی ام از خنده و های وهوا

سرد اما پر خروشم از درون                    سینه ام امواج دریا گریه هایم بی صدا

من نگاهم پاک اما روشن است                  موج چشمانت به دریای نگاه من چرا

روزها در فکر یارو نیم شب رویای او       فکر و خواب وآرزو و رازها

کس نمیخواند غزل های مرا                    کس نمی آید به شعرم جز نگاه گرم ما

قلب من تاریک شد در دوری اش             روزنی از دور می خواند مرا

شب چراغ و روز زیبایی یار                جز نگاهش کس نمی جوید مرا

شعر من با خواندن تو جاری است            ساز قلبم با امید تو رواست

زیر باران رنگها زیباتراند                    در طلوع فجر با رنگین کمان کردم دعا

گر که او با قلب من پیوند نیست            هر کجا باشد خداوندا نگه دارش نگا

 

 

نوشته شده در شنبه 26 مرداد 1388برچسب:,ساعت 9:29 PM توسط نازی| |


بيا دوري كنيم از هم

بيا تنها بشيم كم كم

بيا با من تو بدتر شو

بيا از من تو رد شو .. رد شو

ببين گاهي يه وقتايي دلم سر ميره از احساس

نه ميخوابم نه بيدارم از اين چشماي من پيداست

تنم محتاج گرماته زيادي دل به تو بستم

هچ دردي در اين حد نيست

من از اين زندگي خسته ام

دلم تنگ ميشه بيش از حد 

دلم تنگ ميشه بيش از حد ...

نوشته شده در چهار شنبه 12 تير 1388برچسب:,ساعت 8:32 PM توسط نازی| |


 
گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

   

راز عشق در چیست؟

 

 

1. راز عشق در تواضع است .این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست.

 

 بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است.

 

میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند،تواضع مانند جویبار آرامی است

 

که چشمه محبت آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد.



2
. راز عشق در احترام متقابل است.احساسات متغیر اند،

اما احترام دو طرف ثابت می ماند .

اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است ،با احترام به نظریاتش گوش کن .

احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد .



3. راز عشق در این است که به یکدیگر سخت نگیرید .


عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است .



4. راز عشق در این است که هر روز کاری کنی که شریک زندگی ا
ت راخوشحال کند ،


کاری مثل دادن هدیه ای کوچک ،تحسین ،
لبخندی از روی محبت .


نگذار که جویبار محبت از کمی باران ، بخشکد.



5. راز عشق در این است که رابطه تان را مانند یک باغ ، با محبت تزئین کنید.


بذر علاقه ها و عقیده های تازه را بکار که زیبایی بروید .


ضمنا فراموش نکن که باغ را باید هرس کرد ،

 

مباداغنچه های گل پوشیده از علف های هرز عادت شود .

 

برای اینکه عشق همواره با طراوت بماند باید به آن مثل هنر خلاقانه نگاه کرد .



6. راز عشق در خوش مشربی است .شوخی با دیگران را فراموش نکن ،

 

در ضمن مراقب شوخی هایت هم باش .شوخی نا پسند نکن .

 

شوخی باید از روی حسن نیت باشد ،نه نیشدار .


7. راز عشق در این است که حقیقت اصلی عشق ، یعنی تفکر را از یاد نبری .


آیا یک رابطه دراز مدت ، مهم تر از اختلافات کوچک و زود گذر نیست ؟



8. راز عشق در این است که مانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی ،


و صبر کنی تا خون سردی را دوباره به دست آوری .


با این که احساس جلوه الهام است ، اما شخص عصبانی نمی تواند چیز ها را با وضوح درک کند .


قلبت را آرام کن . تنها به این وسیله است که می توانی چیز ها را آنگونه که هستند ، در یابی .



9. راز عشق در این است که طرف مقابلت را تحسین کنی .


هر گز با فرض این که خودش این چیز ها را می داند ،از تحسین غافل نشو .


مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بار ها با خلوص نیت بگویی : دوستت دارم .


گر چه احساسات بشری به قدمت نسل بشراست ، اما کلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند .



10. راز عشق در این است که در سکوت دست یکدیگر را بگیرید .


کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید .



11. راز عشق در توجه کردن به لحن صدا است برای تقویت گیرایی صدا ،

 

باید آنرا از قلب برآورید ،سپس رهایش کنید تا بلند بشود وبه سمت پیشانی

 

برود تار های صوتی را آرام و رها نگه دار .

 

اگر احساسات قلبی ات را به وسیله صدا بیان کنی ،آن صدا باعث ایجاد شادی در دیگری خواهد شد .



12. راز عشق در این است که بیشتر با نگاه حرف بزنی ،زیرا چشم ها پنجره های روح هستند .


اگر هنگام صحبت کردن از نگاه استفاده کنی ،


مثل آن است که پنجره ها را با پرده های زیبایی بیارایی و به خانه گرما و جذابیت ببخشی.



13. راز عشق دراین است که از یکدیگر انتظارات بیجا نداشته باشید ،


زیرانقص همواره جزء لا ینفک انسان است.ذهنت را بر ارزشهایی متمرکز کن

 

که شما را به یکدیگرنزدیک تر میکند نه بر مسائلی که بین شما فاصله می اندازد .


14. راز عشق در این است که حس تملک را از خود دور کنی .


در حقیقت هیچ کس نمی تواند مال کسی شود .شریک زندگی ات را با طناب نیاز مبند .


گیاه هنگامی رشد میکند که آزادانه از هوا و نور آفتاب استفاده کند.

 

  گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

نوشته شده در سه شنبه 28 خرداد 1388برچسب:عشق,ساعت 10:1 AM توسط نازی| |

شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم
که چون شب‌بو به وقت صبح، من بسیار دلتنگم

مرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد
و الّا من چو می با مست و هشیار یکرنگم

شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندم
همان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم

اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریانده‌ام یک عمر دنیا را به آهنگم

به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق است
فراموشم کنید ای دوستان! من مایۀ ننگم

“مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم

نوشته شده در جمعه 13 آبان 1386برچسب:,ساعت 11:50 AM توسط نازی| |

 
 
 

 

 

 

روزی همه فضابل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه.

 
ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.
مثلا" قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند
 
دیوانگی فورا" فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم.
و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد.
 
دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به  شمردن ....یک...دو...سه...چهار...
 
همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛
 
لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛
 
خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛
 
اصالت در میان ابرها مخفی گشت؛
 
هوس به مرکز زمین رفت؛
 
دروغ گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛
 
طمع داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد.
 
و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد و نه...هشتاد...هشتاد و یک...
 
همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمیتوانست تصمیم بگیرد. و جای تعجب هم نیست چون همه می دانیم پنهان کردن عشق مشکل است.
 
در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید.
نود و ینج ...نود و شش...نود و هفت... هنگامیکه دیوانگی به صد رسید, عشق پرید و در بوته گل رز پنهان شد.
 
دیوانگی فریاد زد دارم میام دارم میام.
 
اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود؛ زیراتنبلی، تنبلی اش آمده بود جایی پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود.
 
دروغ ته چاه؛ هوس در مرکز زمین؛ یکی یکی همه را پیدا کرد جز عشق.
 
او از یافتن عشق ناامید شده بود.
 
حسادت در گوشهایش زمزمه کرد؛ تو فقط باید عشق را پیدا کنی و او پشت بوته گل رز است.
 
دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد ان را در بوته گل رز فرو کرد. و دوباره، تا با صدای ناله ای متوقف شد .
 
عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش   صورت خود را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد.
شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند.
او کور شده بود.
 
دیوانگی گفت « من چه کردم؛ من چه کردم؛ چگونه می تواتم تو را درمان کنم.»
 
عشق یاسخ داد: تو نمی توانی مرا درمان کنی، اما اگر می خواهی کاری بکنی؛ راهنمای من شو.»
 
و اینگونه شد که از آن روز به بعد عشق کور است و دیوانگی همواره در کنار اوست.
 

نوشته شده در چهار شنبه 22 تير 1386برچسب:عشق,دیوانگی,لطافت,ساعت 1:56 PM توسط نازی| |

 اون تو نیستی نه نمیشه باورم

فکر کردن در مورد عشق، صحبت کردن در مورد عشق و آرزو کردن عشق معمولا ساده است

ولی‌ تشخیص دادن عشق همیشه ساده نیست حتی زمانی که آن را در دست داریم.

 
 
 
زندگی همهمه ی مبهمی از رد شدن خاطره هاست،
هر کجا خندیدیم زندگانی آنجاست
آنکس که از اول می داند کجا می رو د.
خیلی دور نخواهد رفت.
 
!

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 8 خرداد 1386برچسب:,ساعت 12:14 AM توسط نازی| |

 

نوشته شده در جمعه 13 اسفند 1385برچسب:,ساعت 3:8 PM توسط نازی| |

 

نوشته شده در جمعه 13 اسفند 1385برچسب:,ساعت 2:52 PM توسط نازی| |

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی

و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد

و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد

و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی

آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد

بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کني.



برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی

از جمله دوستان بد و ناپایدار

برخی نادوست، و برخی دوستدار

که دست کم یکی در میانشان

بی تردید مورد اعتمادت باشد.



و چون زندگی بدین گونه است

برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی

نه کم و نه زیاد، درست به اندازه

تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد

که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد

تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.



و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی

نه خیلی غیرضروری

تا در لحظات سخت

وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است

همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.



همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی

نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند

چون این کارِ ساده ای است

بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند

و با کاربرد درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.



و امیدوام اگر جوان كه هستی

خیلی به تعجیل، رسیده نشوی

و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی

و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی

چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد

و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.



امیدوارم سگي را نوازش کنی

به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی

وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد

چرا که به این طریق

احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.



امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی

هرچند خُرد بوده باشد

و با روئیدنش همراه شوی

تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.



بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی

زیرا در عمل به آن نیازمندی

و برای اینکه سالی یک بار

پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است.

فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است!

 



و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی

و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی

که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان

باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.

 

 

اگر همه ي اينها که گفتم فراهم شد
ديگر چيزي ندارم برايت آرزو کنم!

 

            ویکتورهوگو

نوشته شده در یک شنبه 8 اسفند 1385برچسب:,ساعت 8:25 PM توسط نازی| |

عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارش می رسد . مادر ترزا
عشق نخستین سبب وجود انسانیست .  وونارگ
عشق همچون توفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد .  ارد بزرگ
عشق ما را می کشد تا دوباره حیاتمان بخشد .  شکسپیر
عشق مانند بیماری مسری است که هر چه بیشتر از آن بهراسی زودتر به آن مبتلا میشوی .  شانفور
عشق برای روح عادی یک پیروزی و برای روح بلند یک فداکاریست .  کوستین
عشق هنگامی که شما را می پرورد شاخ و برگ فاسد شده را هرس می کند .  جبران خلیل جبران
عشق برای مرد از احساسات عمیق و غیر ارادی نیست ، بلکه قصد و عقیده است  .  مادام دوژیرادرن
عشق هوس محبوب شدن نزد معشوق است .  زابوتن
عشق نخستین بخش از کتاب مفصل بیوفائی است .  ژرژسان
عشق معجزه ایست . امیل زولا
عشق شیرینی زندگیست .  مارسل تینر
عشق مزیت دو فردیست که دائم سبب رنج و اندوه یکدیگر می شوند  .  سنت بوو
عشق یکنوع تب و حرارت شدید است .  استاندال
عشق گل کمیابی است .  آندره توریه
عشق حادثه ایست .  کولارن
عشق چیزیست که به هیچ چیز دیگر شباهت ندارد . ریشله
عشق ما را میکشد تا دوباره حیاتمان ببخشد . بوبن
عشق شاه کلیدی است که تمام دهلیزهای قلب را میگشاید . ایوانز
عشق این توانائی را می دهد که بگوئید ، پوزش می خوا هم .  کن بلانچارد
عشق یعنی ترس از دست دادن تو  . مثل ایتالیائی
عشق تاریخچه زندگی است.... اما در زندگی مرد واقعه ای بیش نیست .  مادام دواستال
عشق همیشگی است این ما هستیم که ناپایداریم ،عشق متعهد است مردم عهد شکن، عشق همیشه قابل اعتماد است اما مردم نیستند .  لئوبوسکالیا
عشق عبارت است از وجود یک روح در دو کالبد. عاملیست که دو تن را مبدل بفرشته ی واحدی می کند . ویکتور هوگو
عشق رمز بزرگیست . افلاطون
عشق تجارت خطرناکیست که همواره به ورشکستگی می انجامد .  شانفور
عشق نبوغ عقل است. توسنل
عشق دردیست که فقط سه دارو دارد: گرسنگی ، انتظار ، انتحار .  کراتس
عشق نمی دانم چیست و نمی دانم چگونه سپری می شود .  مادموازل دوسگوری
عشق دردیست شدیدتر از تمام دردهای دیگر ، زیرا در عین حال روح و قلب و کالبد را رنج می دهد . ولت
عشق حیات عاشق را تشکیل می دهد و الا معشوق بهانه است . آلفونس کار
عشق ظالمی است که به احدی رحم نمی کند .  کرنی
عشق ، خطای فاحش فرد در تمایز یک آدم معمولی از بقیه ی آدم های معمولی است .  برنارد شاو
عشق چیزیست که بیعقلان را عاقل می کند و عاقلان را عاقلتر می نماید و آن ها را که بیش از اندازه عاقلند را کمی بی قید می سازد .؟
عشق چیزیست که نخست به شما پرو بال می دهد تا بعد بهتر بتواند بدامتان بیندازد .  د. اسمیت
عشق ، عشق می آفریند . عشق ، زندگی می بخشد . زندگی ، رنج به همراه دارد . رنج ، دلشوره می آفریند . دلشوره ، جرات می بخشد . جرات ، اعتماد می آورد . اعتماد ، امید می آفریند . امید ، زندگی می بخشد . زندگی ، عشق به همراه دارد . عشق ، عشق می آفریند .  مارکوس بیکل
عشق خوشبختی است که دو طرف برای هم ایجاد می کنند . ژرژسان

نوشته شده در یک شنبه 8 اسفند 1385برچسب:عشق,ساعت 7:52 PM توسط نازی| |

فكر می كنید عشق در چند ثانیه اتفاق می‌افتد؟!
در زمان عاشق شدن 12 قسمت مختلف از مغز تحریك شده و شروع به ...

فكر می كنید عشق در چند ثانیه اتفاق می افتد؟!

محققان معتقدند عشق در نگاه اول کاملا ممکن است، چرا که بعد از دیدن شخصی که به نظر مورد پسند ماست، مواد شیمیایی با سرعت در مغز انسان ترشح می شوند.

نتایج تحقیقات در دانشگاه سیراکوس در نیویورک نشان داد، در زمان عاشق شدن 12 قسمت مختلف از مغز تحریک شده و شروع به ترشح مواد شیمیایی خاصی می کند که احساس خوبی به انسان دست می دهد. از جمله این مواد شیمیایی می توان به دوپامین، اکسیتوسین، آدرنالین و واسپوپرسین اشاره کرد.

تقریبا همین مقدار از مواد شیمیایی در اثر مصرف کوکائین در مغز انسان ترشح می شوند. این بدان معناست که عاشق شدن اثری مانند مواد مخدر روی مغز انسان دارد.

پروفسور استفانی ارتیگ که این تحقیقات را انجام داده است در این باره گفت: این تحقیقات نشان می دهد عشق دارای یک پایه علمی است. اما نکته ای که در این جا توجه همه را به خود جلب می کند این است که آیا عشق قلبی است یا از مغز انسان سرچشمه می گیرد؟

برای پاسخ به این سوال باید گفت که عشق در اصل از مغز انسان سرچشمه می گیرد، اما قلب انسان نیز در این میان بی تاثیر نیست. در حقیقت می توان گفت عشق یک جریان بالا به پایین و در عین حال پایین به بالاست که از مغز به سمت قلب و از قلب به سمت مغز در جریان است.

این مطالعات هم چنین نشان داد نمونه های مختلفی از عشق قسمت هایی مختلفی از مغز را درگیر می کند. عشق های غیر شرطی که معمولا بین مادر و فرزند وجود دارد توسط قسمت های میانی مغز به وجود می آیند.

اما عشق های بین همسران توسط قسمت های پاداش مغز به وجود می آیند و علاوه بر آن قسمت های ادراکی مغز را نیز درگیر خود می کنند.

پروفسور ارتیگ در این باره گفت: انجام این مطالعات بسیار لازم است. عشق اثرات عصبی و روحی بسیار مهمی روی سلامت ذهنی انسان می گذارد و افرادی که در عشق خود به نتیجه نرسیده اند ممکن است دچار افسردگی های و اضطراب های روحی بسیار عمیقی شوند.

اما اگر ما بتوانیم چگونگی فرآیند عشق را بررسی کنیم و متوجه شویم شکست عاطفی و عشقی چه اثراتی روی زندگی انسان ها دارند می توانیم روش های درمانی بهتری برای بهبود زندگی انسان ها پیدا کنیم. اگر ما بتوانیم به طور دقیق مشخص کنیم که چه قسمت هایی از مغز انسان ها درگیر عشق می شوند، می توان افرادی را که به این دلیل دچار افسردگی شده اند به سادگی شناسایی کرد و برای درمان آن ها اقدامات بهتری انجام داد.

علاوه بر آن عشق باعث فعال شدن همان قسمت هایی از مغز می شود که در هنگام مصرف داروهای مسکن تحریک شده و به کاهش احساس درد منجر می شود. زمانی که شما در مورد فرد مورد علاقه خود صحبت می کنید همان قسمت هایی از مغز شما فعال می شوند که در زمانی که شما یک جایزه بزرگ را می برید و یا مواد مخدر مصرف می کنید شروع به کار می کنند.

به همین دلیل است که انسان های تنها و افسرده معمولا آستانه تحمل درد پایینی دارند و با کوچک ترین ناملایمات روحیه خود را می بازند و یا در مقابل مشکلات مقاومت پایینی از خود نشان می دهند.

مطالعات قبلی نیز نشان داده بود عشق و علاقه در انسان اعتیاد آور است. دانشمندان معتقدند دلیل اصلی دشوار بودن جدایی و شکست عشقی نیز همین عامل است. تحقیقات نشان می دهد افرادی که دچار این حالت می شوند مشابه با اشخاصی هستند که برای ترک اعتیاد تلاش می کنند.

دکتر هلن فیشر از دانشگاه راتگرز که این تحقیقات را انجام داده است در این باره گفت: عشق مانند اعتیاد است. احساس علاقه می تواند مانند یک اعتیاد قدرتمند در بدن انسان شکل بگیرد و به این ترتیب جدایی تاثیرات بسیار مخربی روی ذهن و روان انسان ها دارد.

نوشته شده در چهار شنبه 4 اسفند 1385برچسب:,ساعت 4:0 PM توسط نازی| |


Power By: LoxBlog.Com